جدول جو
جدول جو

معنی عنبر تر - جستجوی لغت در جدول جو

عنبر تر(عَمْ بَ رِ تَ)
عنبر تازه، کنایه از خط و خال محبوب و معشوق باشد. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از انجمن آرا) ، کنایه از زلف معشوق و محبوب باشد. (از برهان قاطع) (از آنندراج) ، عنبر ماهی. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به عنبر شود
لغت نامه دهخدا
عنبر تر
امبر تر، شب، خجک یار (خجک خال)، زلف یار
تصویری از عنبر تر
تصویر عنبر تر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عنبربار
تصویر عنبربار
دارای بوی خوش، خوش بو مانند عنبر
فرهنگ فارسی عمید
(عُنْ نا بِ تَ)
کنایه ازانگشتان محبوب است. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) ، کنایه از لب معشوق باشد
لغت نامه دهخدا
(عَمْ بَ رِ زَ)
کهربا که نوعی گیاه است. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به کهربا شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مخفف عنبربارنده. معطر و دارای بوی خوش. (ناظم الاطباء) :
عکس خط و خال عنبربار آن مشکین غزال
می کند پرنافه چون صحرای چین آئینه را.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سُمْ بُ لِ تَ)
کنایه از زلف و خط و خال. (آنندراج). کنایه از خط جوانان و زلف خوبان. (برهان) (ناظم الاطباء) :
صد پیل وار خواهدم از زر خشک از آنک
مشک است پیل بالا در سنبل ترش.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(عَمْ بَ رِ)
دهی است جزء دهستان کزاز بالا بخش سربند شهرستان اراک. سکنۀ آن 464 تن. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات، بنشن و چغندر قند است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عناب تر
تصویر عناب تر
چیلان تر، انگشت دلستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنبر زرد
تصویر عنبر زرد
امبر زرد کهربا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنبر بار
تصویر عنبر بار
امبر بار خوشبوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنبربار
تصویر عنبربار
خوش بو، معطر
فرهنگ فارسی معین
از انواع قدیمی بذر مرغوب برنج که در حال حاضر کمتر کشت می
فرهنگ گویش مازندرانی